جدول جو
جدول جو

معنی ابن العربی - جستجوی لغت در جدول جو

ابن العربی(اِ نُلْ عَ رَ)
ابوبکر محمد بن عبدالله اندلسی معافری اشبیلی مالکی. فقیه و محدث. او سفری بمشرق کرده و از طرطوشی و غزالی وغیر آنان حدیث و جز آن فراگرفته و سپس باشبیلیه بمنصب قاضی القضاتی رسیده است. او را کتب چند بوده که ظاهراً از میان رفته است. مولد وی به سال 468 ه. ق. و وفات در سنۀ 543 است. فیروزآبادی گوید: ’و ابن العربی القاضی ابوبکر المالکی و ابن عربی محمد بن عبدالله الحاتمی’. و سید مرتضی زبیدی در شرح قاموس بدینجا گوید: ’و قد وهم المصنف فی ایراده هکذا و الصواب ان القاضی ابابکر محمد بن عبدالله و الحاتمی هو محمد بن علی’
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُلْ ؟)
ظاهراً یکی از روات ذوالرمۀ شاعر است، و لیث بن ضمام اشعار ذوالرمه را از او روایت کرده است. رجوع بفهرست ابن الندیم چ قاهره ص 225 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ کَ)
فقیه و محدث. او راست: کتاب ناسخ القرآن و منسوخه. کتاب احکام القرآن و آنرا از ابن عباس روایت کرده است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ وَ)
زین الدین ابوحفص عمر بن مظفر بن عمر بن ابی الفوارس محمد وردی قرشی بکری شافعی معری. ادیب و فقیه و لغوی. مولد او به سال 689 هجری قمری در معرهالنعمان و وفات او بحلب بطاعون سال 749 بود. در معره و حلب و دمشق علم آموخت و در جوانی بجای محمد بن نقیب متوفی به سال 745 بقضای حلب منصوب گشت و باختیار خویش از آن کار کناره کرد و بقیت عمر به امور علمی پرداخت. او راست: دیوان منشآت و رسائل و اشعار و مقاماتی بطرز حریری و ذیلی بر تاریخ ابوالفدا تا سال 749 یعنی سال وفات او و التحفهالوردیه و آن ارجوزه ای است در 153 بیت. و البهجهالوردیه در فقه. و المسائل المذهبه ارجوزه ای در 71 بیت. الشهاب الثاقب در تصوف. الالفیهالوردیه ارجوزه ای در تعبیر رؤیا. لامیه ای به نام وصیهالاخوان و مرشدالخلان و تحریرالخصاصه و کتاب خریدهالعجائب و فریدهالغرائب و آن در ذکر اقالیم و بلدان و شرح معادن و نبات و حیوان است، بی وفائی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ جِ)
ابوبکر عمرو بن محمد بن سلام بن براء قاضی. از افاضل شیعه. او نزد سیف الدوله اختصاص وتقربی داشت. از کتب اوست: کتاب ذکر من یتدین بمحبه امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه من اهل العلم و الفضل والدلاله علی ذلک و ذکر شی ٔ من اخباره. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ اَ)
ابوالحسن علی بن الاعرابی الکوفی الشیبانی. منجم. او راست: کتاب المسائل و الاختیارات
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اَ)
ابوعبدالله محمد بن زیاد الاعرابی. اصلاً از مردم سند بوده. و چنانکه خود میگفت بشب وفات ابوحنیفه متولد شده. او ربیب مفضل بن محمد است. ابن اعرابی یکی از بزرگان ائمۀ لغت عرب است و علمای لغت بقول او استشهاد کنند. اودر اصمعی و ابوعبیده بنظر تحقیر میدیده. و ابوالعباس ثعلب گوید در مجلس درس ابن اعرابی نزدیک صد تن حاضر می آمدند و هر یک سوءالی میکردند و او جواب همه بی مراجعۀ بکتابی می گفت. و باز ثعلب گوید ده سال و اندی ملازمت مجلس او کردم و هیچگاه کتابی در دست او ندیدم. ابن اعرابی از قاسم بن معن و مفضل بن محمد نحو و لغت فراگرفته است. او راست: کتاب النوادر. کتاب الانواء. کتاب صفهالنخل. کتاب مدح القبائل و نزدیک ده کتاب دیگر که ابن الندیم نامهای آن یاد کرده است. ابن اعرابی از جماعتی از فصحای عرب نیز ازجمله صموتی کلابی و ابوالمجیب الربعی لغت و شعر شنوده و بسرمن رأی در 81 سالگی به سال 231 ه. ق. درگذشته است. ابن الندیم صاحب الفهرست در بابی او را از روات اشعار قبائل شمرده و در مورد دیگر او را مؤلف کتاب غریب الحدیث گفته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ عِ نَ)
می. باده. شراب. بنت العنب. دختر رز
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ حَ)
مرد کارزاری. مرد جنگی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ رَ)
ابوبکر محیی الدین محمد بن علی حاتمی طائی اندلسی. یکی از اعاظم حکمای صوفیه. مولد او در سال 560 ه. ق. بمرسیه. در هشت سالگی با کسان خویش باشبیلیه رفته و مقدمات علم در آنجا فراگرفته و سپس نزد دانشمندان بزرگ محل مانند ابن بشکوال و جز او به تکمیل معلومات خود پرداخته و به سال 590 بتونس و در 598 بمشرق سفر کرده و بدانجا متوطن شده و در همین سال توفیق زیارت خانه خدا یافته و دو بار یکی بسنۀ 601 و دیگری در 608 به بغداد مسافرت و مدتی کوتاه در آنجا بوده و در سال 611 نوبت دوم حج گذارده و سال بعد بحلب و پس از آن بموصل و آسیهالصغری شده و در همه جا سلاطین و امراء عصر مقدم او را عزیز داشته و رواتب و صلات بدو داده اند و او بفقرا بخشیده است. و در دمشق به سال 638 درگذشته است. قبر او در دامنۀ جبل قاسیون هم اکنون برجا و مشهور است. چندی ارباب تعصب آنجا را مزبله کردند وچون سلطان سلیم عثمانی شام را بگشود امر بتنظیف و تعمیر آن کرد. لقب شیخ بمغرب ابن سراقه و در مشرق به الشیخ الاکبر معروف است. محیی الدین را کتب بسیاری است نزدیک دویست جلد که هنوز یکی از مراجع اصحاب طریقت ودانشمندان دیگر است، از آنجمله: کتاب فتوحات مکیه. کتاب فصوص الحکم. کتاب تاج الرسائل و منهاج الوسائل. کتاب العظمه. کتاب السبعه. کتاب حلیهالابدال. کتاب محاضرات الابرار. کتاب التدبیرات الالهیه. کتاب مفاتیح الغیب. کتاب التجلیات. کتاب الخلوه. کتاب المدخل الی معرفهالاسماء. کتاب النقباء. کتاب عقیده اهل السنه. کتاب المقنع فی ایضاح السهل الممتنع. کتاب الهویه و الاحدیه. کتاب الاتحادالعشقی. کتاب الجلاله. کتاب الازل. کتاب عنقاء مغرب. کتاب ختم الاولیاء. کتاب شمس المغرب. کتاب الشواهد. کتاب مناصحهالنفس. کتاب الیقین. مشکوهالانوار فیما روی عن الله عز و جل من الاخبار. کتاب الاجوبه. قاموسی در اصطلاحات تصوف. الامرالمحکم. تحفهالسّفره الی حضرهالبرره. مجموع الرسائل الالهیه و جز آن. و بعض کتب را نیز بغلط بدو نسبت کرده اند از قبیل تفسیر قرآن که از عبدالرزاق کاشی است. ابن عربی را اشعاری صوفیانه نیز بوده که گرد کرده و بطبع رسانده اند. فقها و علمای ظاهر چه در زمان او و چه پس از او همیشه ابن عربی را بمذهب حلول و اتحاد متهم کرده اند و نیز عقیدۀ او بوحدت وجود و دعاوی او در مکاشفات غریبه اهل شرع را برخلاف او برانگیخته است و با اینهمه بعض از علما و فقهای عصراو و جز آن عصر مانند عبدالرزاق کاشی و سیوطی و فیروزآبادی در تعدیل و تزکیه و تصحیح عقاید او کوشیده اند. رجوع به جزء اخیر ترجمه ابن العربی ابوبکر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خبز العربی
تصویر خبز العربی
نان تازی
فرهنگ لغت هوشیار